کوکی گردو شکلات :
✨ افسانهی کوکی گردو شکلات با قلب نوتلا ✨
در شهری کوچک، دختری قناد زندگی میکرد که باور داشت هر کوکی باید قصهای برای گفتن داشته باشد.
یک صبح پاییزی، وقتی نور خورشید از پنجرههای کارگاهش میتابید، دختر به سراغ ظرف گردوها رفت. دانههای گردو مثل پیرمردهای خردمند آرام میدرخشیدند و در گوشش زمزمه کردند:
«ما طعم سالها تجربه و استواری را در خود داریم، بگذار نگهبانان کوکی تو باشیم.»
بعد، صدای خندهی ریز و زنگداری از قفسهی شکلات شنید. چیپسهای شکلاتی مثل ستارههای کوچک به بیرون جستند و گفتند:
«ما شادی و شیطنت را به هر گاز هدیه میکنیم، ما را با گردو همراه کن تا کوکیات زنده شود.»
اما هنوز قلبی برای این کوکی لازم بود. دختر به سراغ شیشهی نوتلا رفت. وقتی درِ شیشه را باز کرد، عطر گرم و شیرینش کارگاه را پر کرد. نوتلا با صدایی آرام و عاشقانه گفت:
«اجازه بده من در میانهی کوکیهایت پنهان شوم، تا هر کسی وقتی به قلبش رسید، راز عشق و شیرینی زندگی را بچشد.»
دختر لبخند زد، همه را در آغوش خمیر جای داد و کوکیها را در فر گذاشت. وقتی آماده شدند، عطرشان کوچههای شهر را پر کرد؛ و از آن روز، همه میگفتند کوکیهای او نه فقط خوراکی، که قصهای از عشق، خرد و شادی هستند. 🍪❤️